دکتر بهزاد شاهنده استاد دانشگاه و متخصص خاور دور در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«عصر نوین همکاری دو قدرت شرق و غرب آسـیا» نوشت:
سفر «شی جینپینگ» رئیس جمهوری چین، روابط دو کشور بزرگ آسیا را وارد فصل نوینی کرد. دیدارهای رهبری چین در تهران نشانههای یک رویکرد جدید را در نگاه پکن همراه داشت از آن جهت که این دیدار نخستین حضور رسمی رئیسجمهوری چین در کانون خاورمیانه پرالتهاب به حساب میآید.
هرچند «شی» قبلاً در سمت معاون ریاست جمهوری در سال ٢٠٠٨ به این منطقه سفر کرده بود اما تاریخ روابط ایران و چین، رویدادی در این سطح را شاهد نبوده است. در مقطعی «هو جین تائو» رئیس جمهوری سابق جمهوری خلق چین در دوران صدارت خود طی سالهای ٢٠١٢-٢٠٠٢ از چند کشور خاورمیانه بازدید رسمی داشت ولی هرگز به ایران سفر نکرد. لذاسفر «شی جینپینگ» به ایران اولین سفر رئیس دولت چین به ایران را پس از گذشت ١٤ سال رقم زد. آخرین دیدار رهبر چین از ایران در سال ٢٠٠٢ در زمان دولت اصلاحات بود که آن زمان «جیانگ ز مین» از ایران بازدید رسمی به عمل آورد. چین به درستی درک میکند که ایران را دیگر نمیتوان نادیده گرفت زیرا که این کشور اکنون به بازیگری با نقشهای بی بدیل در منطقه حساس خاورمیانه تبدیل شده است ضمن آنکه با رفع تحریمهای 12 ساله که تا آخر ژانویه ٢٠١٦ به پایان خواهد رسید، تهران از فرصتهای بیشتری برای ارتقای منزلت خود برخوردار خواهد شد. چین میداند که ایرانیها در این برهه حق انتخابهای افزونتری را به دست آوردهاند و مثل گذشته در دایره محدود کشورهای انگشتشمار همانند چین نخواهد ماند.
زمان به نفع ایران در حرکت است و چین نمیخواهد و البته نمیتواند از فرصتهای جدید در ایران بیبهره بماند. شرایط و موقعیت نوین ایران از کشورهایی مثل چین طلب میکند که رهیافتی متفاوت نسبت به گذشته را در پیش بگیرند که در آن منافع ایران لحاظ شود از قبیل برخوردار شدن از روابط برابر و منتفع شدن از آن چیزهایی که به ارتقای موقعیت ایران میانجامد. بیشک، تهران در مناسبات آتی خود با کشورهای خارجی اصل انتقال فناوری را مورد تأکید قرار خواهد داد که از این منظر میتوان انتظار داشت که در ارتباط با چین نیز نگرشی متفاوت از گذشته نمایان شود. چین این مسأله را خود دریافته زیرا که از موقعیت طلایی تهران پیشاپیش آگاه شده و تلویحاً نگرانی از دست دادن موقعیت گذشته در روابط با ایران را ابراز داشته است.
با این وصف، پکن بر این امر نیز واقف است که ایران نسبت به پیوند با چین ارزش ویژه قائل بوده و کمک این کشور در شرایط بحرانی را در خاطره دارد. چنین وضعیتی به دو کشور این امکان را میدهد که از سابقه خوب برای بنیانگذاری آینده بهتر در مناسبات بهره گیرند. از همین روست که ناظران بر این باور هستند در صورتی که دو کشور بزرگ غرب و شرق آسیا از ظرفیتهای یکدیگر استفاده بهینه کنند میتوانند حجم مبادلات تجاری فعلی را که بالغ بر ٥٢ میلیارد دلار است، ظرف یک دهه به ٢٠٠ میلیارد دلار برسانند و روابطی که بر پایه تعادل و بازی «برد- برد» استوار باشد، بنا نهند. در این راستا باید تأکید شود که ایران با ٤٥٠ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی با پیشبینیهای انجام گرفته ظرف یک دهه آینده این رقم را حداقل سه برابر افزایش خواهد داد که این کشور را از مقام ٢٩ فعلی جهان به جمع ٢٠ کشور بزرگ اقتصادی جهان رهنمون خواهد ساخت.
روابط اقتصادی همیشه در تقویت پیوندهای سیاسی نقش بسزایی داشتهاند، ولی این حقیقت را نیز نباید از خاطر دور نگه داشت که مناسبات سیاسی (امنیتی و...) نیز میتواند بستری مناسب برای توسعه روابط اقتصادی ایفا کند.
ایران در بعد امنیتی و سیاسی برای چین که نگران از توسعه افراطگرایی در منطقه «سین کیانگ» (شین جیانگ) میباشد و شدیداً از نضج گرفتن مجدد «طالبان» در افغانستان واهمه دارد از جایگاه ویژهای برخوردار است. «پکن» از موفقیت «تهران» در مهار رادیکالیزم در مناطق غرب ایران آگاه بوده و خواهان بهرهبرداری از تجارب ذیقیمت ایران در مبارزه با پدیده رادیکالیزم میباشد و در این راستا مشارکت فعال ایران را در تحقق طرح «یک کمربند- یک جاده» کلیدی ارزیابی میکند.
این طرح عظیم که در نهایت سرمایهگذاری ٤٠٠ میلیارد دلاری چین را در بر خواهد داشت، هدف غایی تأمین امنیت در احیای «جاده ابریشم» قدیم را دارد. «پکن» تعهد کرده که ٥٠ میلیارد دلار به عنوان سرمایهگذاری اولیه برای ساخت راهآهن، جاده، خطوط انتقال انرژی و دیگر زیرساختها برای عملیاتی کردن این پروژه بزرگ هزینه نماید. در اینجا باید اشاره شود که اراده چین در تحقق این پروژه عظیم که مبتکر آن «شی جینپینگ» رئیس جمهوری خلق چین است، آنقدر قوی است که ٧٧ مورد از ١١٨ مورد موافقتنامههای تجارت آزاد دوجانبه و سهجانبه چین با کشورهای واقع در مسیر جاده ابریشم جدید منعقد گردیدهاند.
سفر «شی» به تهران فصل جدیدی در روابط پر فراز و نشیب ٤٤ ساله پس از برقراری روابط دیپلماتیک را خواهد گشود که اساس آن بر بازی «برد- برد» استوار خواهد بود. ایران پساتحریم برای چین که منافع ملی آن در گسترش روابط با ایران کاملاً محرز میباشد، در دو بعد اقتصادی و تجاری البته با نگرشی نو و امنیتی و سیاسی، جایگاه ویژهای خواهد داشت. «بیجینگ» در بیانیه منتشره هجدهمین کنگره حزب کمونیست چین در سال ٢٠١٢، ایران را به عنوان یکی از قدرتهای عمده کشورهای در حال توسعه همراه با کشورهایی مانند روسیه، هندوستان و برزیل مورد تأکید قرار داده است. برای کشور ما نیز پیوند مستحکم با قدرت اول اقتصادی جهان (چین با تولید ناخالص داخلی بالغ بر 20 تریلیون دلار بر اساس «معیار قدرت خرید») آن هم با رهیافتی جدید، موقعیتهای نوینی را برای ایران به ارمغان خواهد آورد. جهش سریع در گسترش روابط با توجه به اینکه روابط ایران و چین هیچ گاه در چنین شرایط مطلوبی نبودهاند و با توجه به اشتراکات اقتصادی و سیاسی دو کشور ما را به آیندهای درخشان رهنمون خواهد ساخت.
- خجالت متوجه كيست؟
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
در ميان اظهاراتي كه اين روزها اين سو و آن سو ميشود، سخنان آقاي محمدرضا باهنر، جالبتر مينمايد. ايشان نايبرييس مجلس هستند كه در هر سه دوره اخير و در كل هفت دوره نماينده مجلس، و پنج دور عضو هيات رييسه مجلس بودهاند، كه سه دوره آن كرسي نايبرييسي را در اختيار داشتهاند. همچنين رييس فراكسيون اكثريت اصولگراي مجلس نيز هستند. با تمام اينها به اين خبر توجه كنيم كه يك سايت اصولگرا آن را منتشر كرده است:
«رييس جبهه خط امام و رهبري گفت: در حال حاضر هشت ميليون بيكار داريم كه حدود هفت تا هشتميليون نيز بيكار پنهان هستند. اين عملكرد بسيار خجالتآور است. محمدرضا باهنر رييس جبهه خط امام و رهبري عصر شنبه در نشست «دانشگاه، جوانان و دهه پيشرفت و عدالت» با اشاره به مفهوم اصولگرايي، اظهار داشت: در زمان جنگ تحميلي ١٠٠٠ ميليارد دلار به كشور خسارت وارد شد، اما توانستيم با جهاد آن خسارتها را بازسازي كنيم. در دولت هفتم نيز شايد عملكرد خوبي نداشتيم، اما در دولت هشتم (اصلاحات) از نظر توسعه اقتصادي، پتروشيمي، نفت و نيروگاه عملكرد خوبي صورت گرفت. رييس جبهه خط امام و رهبري رشد اقتصادي كشور را قابل قبول ندانسته و گفت: اين عملكرد بسيار خجالتآور است. در حال حاضر هشت ميليون بيكار داريم كه حدود هفت تا هشت ميليون نيز بيكار پنهان هستند. وي افزود: در اشتغال نرخ بيكاري ما قابل افتخار نيست، اما هر چهار سال يك بار دست نمايندگان و روساي جمهور زير ساتور مردم است و برخي مسوولان نيز صرفا علاقه دارند كه دل مردم را به چيزهاي تخيلي خوش كنند. باهنر در پايان گفت: عمق ديد ما براي برنامهريزي به هشت سال ميرسد، در حالي كه بايد ٢٠ ساله و ٥٠ ساله برنامهريزي كنيم.»
اين اظهارات بيش از اينكه سخنان يك منتقد نظام باشد، از سوي كسي است كه همواره در مسند قدرت بوده است، ولي معلوم نيست كه خطاب ايشان به كيست؟ و چه كسي بايد از اين وضع خجالت بكشد؟ اگر ايشان يا هر كس ديگري از هر جناح نتوانسته با حدود ٣٠ سال نمايندگي مردم آن هم در مقام اكثريت پارلماني، گامي رو به جلو بردارد، و اوضاع آنقدر بيريخت است كه از نظر ايشان خجالتآور است، پس ادامه اين راه و سياست چه منطقي دارد؟ بگذريم از اينكه نميدانيم تعداد بيكاران را از كجا آوردهاند كه ٨ ميليون نفر است. چرا كه دادههاي رسمي آن را زير ٣ميليون ميدانند، ولي فرض كنيم كه اين ارقام ايشان درست است و بايد ١٦ ميليون شغل ايجاد كرد. در اين صورت طرح ايشان و دوستانشان براي ايجاد اين حد از شغل كه حدود ٨٠ درصد تعداد شاغلين موجود كشور است، چيست؟ شايد نيازي به اين پرسش نباشد، اگر ايشان پاسخ دهند كه در دوره دولت اصولگرايان چه گلي برسر اشتغال ايران زده شد، خيلي لطف كردهاند.بياييد نگاهي منصفانه به اين آمار بيندازيم. در دولت اصلاحات ٣/٦ ميليون نفر به جمعيت فعال كشور اضافه شد. يعني طي هشت سال ١٣٧٦ تا ١٣٨٤ سالانه حدود ٨٠٠ هزار نفر به اين جمعيت اضافه شد. به همين ميزان بر تعداد شاغلان اضافه شد. يعني ٢/٦ ميليون نفر.
ولي از سال ١٣٨٤ كه دولت اصلاحات رفت و دولت دوستان آقاي باهنر آمد تا پايان سال ١٣٩١، دريغ از اضافه شدن يك شغل. البته شغل جديد اضافه شد. ولي چون به همان تعداد نيز مشاغل پيشين از ميان رفته، افزايش خالص اشتغال حدودا صفر بوده است. در حالي كه در اين دوره درياي عظيم نفت و درآمدهاي آن به جيب دولت اصولگرا واريز شد. اگر حداقل با همان سرعت دولت اصلاحات پيش ميرفتيم، اكنون هشت ميليون شغل (حداقل) اضافه بر تعداد موجود داشتيم و بهطور قطع ميزان بيكاري زير ٥ درصد شده بود. خوب چه كسي بايد پاسخگوي اين وضع باشد. شما يا ديگران؟ شايد بگوييد كه شما وزير نبودهايد و در دولت نقشي نداشتهايد، قطعا اين پاسخ پذيرفتني نيست. زيرا نقش مجلس در قانوننويسي و نظارت بر عملكرد دولت و استيضاح مسوولان اجرايي بيبديل است. آيا شما هيچگاه به خود زحمت داديد كه در زمان آقاي احمدينژاد وضع بيكاري و سياستهاي اشتغال آن دوره را به چالش بكشيد؟ آيا هيچگاه به خود زحمت داديد تا در برابر آمارسازي آن دولت كلمهاي بگوييد؟ آنگاه كه گفتند سالانه ٦/١ ميليون شغل ايجاد ميكنيم در حالي كه افزايش سالانه تعداد مشاغل صفر يا حدود صفر بود! اگر مجلس اينقدر بيخاصيت است كه تاثيري بر امور ندارد، چرا به آنجا ميرويد؟ اصولا چرا به دولت نرفتيد تا كاري موثر انجام دهيد؟ قضيه اين است كه اين وضع واقعا خجالتآور است. درست گفتهايد، فقط مانده است كه كدام جناح بايد مسووليت خجالتآوري آن را عهدهدار شود؟ اين را ميگذاريم به عهده شما كه پاسخ اين يادداشت را بدهيد.
- منافع تهران، رم و پاریس
حمیدرضا آصفی-سخنگوی پیشین وزارت خارجه در ستون سرمقاله شرق نوشت:
با بهسرانجامرسیدن «برجام» که با فرازوفرودهای زیاد به مرحله اجرا درآمد، دور تازهای از روابط جمهوری اسلامی ایران با کشورهای اروپایی از سر گرفته شد؛ روابطی که نزدیک به ١٠ سال بلاتکلیف و معطل بود و به تبادلنظر در سطوح میانی مسئولان دو کشور تنزل یافته و رایزنیها عمدتا به برخی مسائل چالشبرانگیز سیاسی منطقهای و بدون توجه به ابعاد اقتصادی، تجاری و فرهنگی آن صورت میگرفت. سفر رئیسجمهور اسلامی ایران به ایتالیا و فرانسه، آن هم بعد از یک تأخیر کوتاهمدت به دلیل حوادث تروریستی پاریس، بسیار بهنگام و با نگاهی به آینده و جبران فرصتهای ازدسترفته گذشته صورت گرفته است؛ گذشتهای که به دلیل فشارهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا بر ایران، امکان استفاده از همه ظرفیتها میان طرفین، وجود نداشت. روابط سنتی ایران با اروپا در ابعاد سیاسی و اقتصادی بسیار ممتاز بوده است.
همکاریهای گسترده ایران با آلمان، فرانسه و ایتالیا غیرقابلمقایسه با سایر کشورها در نقاط دیگر جهان به استثنای ژاپن بوده است. اکنون این سفر که از رم شروع شده و در ادامه پاریس را نیز دربر میگیرد، چه بهلحاظ سیاسی و چه از نظر اقتصادی برای طرفین حائزاهمیت است. بازار جذاب ایران و کشورهای پیرامونی که کشورمان را به دروازه ١٥ کشور درآورده است، فریبندهتر از آن است که کشورها بتوانند از آن چشمپوشی کنند. حضور گسترده هیأتهای مختلف از اقصینقاط دنیا در دو سال گذشته در ایران، مؤید همین مطلب است. این آمدوشدها که آخرین آن سفر پراهمیت رئیسجمهور چین به ایران بود، بهگونهای جلبتوجه کرده که حسادت همسایگان ناخرسند از پیشرفت ملت ایران را نیز برانگیخته است. در سفر چهارروزه رئیسجمهور، قراردادهای متعددی در این دو کشور پراهمیت اروپایی به امضای طرفین میرسد.
استفاده از ظرفیت سرمایهگذاری مشترک در بخشهای مختلف ایران، انتقال فناوریهای روز جهان، صدور نفت و کالاهای غیرنفتی میتواند مرکز و کانون مذاکرات باشد و طرفین، روابط سنتی نفتی را احیا کنند. از یاد نبریم که به دلیل تحریم بخش نفت در سالهای گذشته، جمهوری اسلامی ایران تعدادی از مشتریان نفتی خود را از دست داده است. مضافا اینکه فرانسه و ایتالیا هردو در میادین نفتی ایران حضور گسترده و فعالی داشتهاند و فرصت انتقال تکنولوژیهای نو در توسعه فازهای پارسجنوبی، حائزاهمیت است.
در کنار آن، موضوع حملونقل هوایی از اهمیت بالایی برخوردار است. علاوه بر ظرفیتهای گسترده اقتصادی که فقط به دو نمونه آن اشاره شد، در ابعاد سیاسی تحولات منطقه، موضوع تروریسم و مواد مخدر جایگاه ویژهای در مذاکرات خواهد داشت. به گفته مقامات اروپایی، جمهوری اسلامی ایران بهعنوان باثباتترین و کلیدیترین کشور منطقه، شریک مطلوب اتحادیه اروپا برای رایزنیهای سیاسی است؛ فرصتی که اروپا بهآسانی نزدیک به ١٠ سال آن را از دست داد و تبعات آن را هم دید. قاره سبز بهعنوان منطقهای نزدیک به خاورمیانه - و با کمی اغماض بهعنوان همسایه این منطقه- دارای علایق و نگرانیهای مشترکی با ایران است. تحولاتی که در منطقه رخ میدهد بهسرعت و بسیار گسترده میتواند اروپا را تحتتأثیر قرار دهد. مسئولان اروپایی بهدرستی دریافتهاند که برای حفظ امنیت، ثبات و در نتیجه توسعه و خروج از رکود اقتصادی، به کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران نیازمند هستند. سفر آقای دکتر روحانی فرصت مناسبی است تا با نگاه به آینده روابط سنتی ایران و اتحادیه اروپا به روزهای اوج خود بازگردد.
- اسکندر را ول کنید! ماهیار را بچسبید
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
«جانوسیار» و «ماهیار» نام دو سردار هخامنشی است که به خیانت در تاریخ مانده است. 4 قرن پیش از میلاد هنگامی که اسکندر مقدونی علیه ایران لشکرکشی کرد، این دو به مملکت خود خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر توسط خود او به دار کشیده شدند. حکیم قاآنی ضمن یادآوری این خیانت به دارا (داریوش سوم)، از یک حکمت بزرگ رونمایی میکند و میگوید «رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن- یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن/ ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار- یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن/ یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان- زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن.» چنین هرزگیهایی را هیچ انسان با شخصیتی نمیپذیرد. خداوند در قرآن حکیم میفرماید «ما جعلالله لرجل من قلبین فی جوفه. خداوند درون سینه یک انسان، دو قلب [برای دوست داشتن 2 چیز متضاد] قرار نداده است.»
«ممکن است کسانی دلشان با جمهوری اسلامی نباشد و نخواهند از نظام دفاع کنند اما از کشور خود که میخواهند دفاع کنند.» شبیه این عبارت را رهبر معظم انقلاب چند بار در طول سالهای گذشته عنوان کردهاند، 2 بار در باب بحثهای سیاسی و انتخابات، و یک بار درباره حمایت از مصرف تولید ایرانی. هرگاه این رویکرد توأم با طمأنینه و بلندنظری از سوی رهبر انقلاب مطرح شد، جماعتی سیاستباز و بدآوازه و دارای سوابق معارضه با نظام و انقلاب، بلافاصله خود را خطاب سخنان معظمله قرار دادند و به زعم خود خردهگیری کردند که؛ مگر به ما اجازه میدهید نامزد شویم؟ مخالفان وقتی نامزد ندارند برای چه پای انتخابات بیایند؟ و از این قبیل. خطاب آن سخنان به افراد عادی دارای تعلق به کشور بود نه عناصر بدسابقهای که بارها نه تنها اسلامیت و حتی جمهوریت بلکه امنیت کشور را زیر پا گذاشتند، با بدترین دشمنان ملت ایران همآوایی کردند و اقتدار و عزت و پیشرفت ایران را با بولهوسیهای خود به حراج گذاشتند. اگر به سیاق استدلال این جماعت باشد، علیالقاعده باید بدکارههایی مانند مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو و فرح و اشرف پهلوی و اردشیر زاهدی و... همه مجرمان سابقهدار مدعی شوند، چرا که متولد ایرانند و شناسنامه ایرانی دارند!
احتمالا ذکر دو نقل قول در این زمینه به فهم درست موضوع کمک کند. اولی متعلق به مصاحبه غلامحسین کرباسچی (شهردار متخلف و از پایهگذاران نشریات زنجیرهای) با روزنامه اعتماد در تاریخ 23 اسفند 91 است. کرباسچی همان کسی است که رویکرد افراطی و لاابالی وی و حسین مرعشی در افزودن عناصر لیبرال به مرکزیت کارگزاران موجب اعتراض و استعفای محمد هاشمی شد. خبرنگار اعتماد از کرباسچی میپرسد کلیدواژههایی نظیر حاکمیت دوگانه، این تلقی را در نهادهای حاکمیتی ایجاد کرد که اصلاحطلبان صراحتا خواستار تغییر ساختاری هستند. اگر خود را جای طرف مقابل بگذارید حاضرید دوباره به این جریان اعتماد کنید؟ وی در پاسخ به سخنان یکی دیگر از افراطیون استناد میکند و میگوید «من در زندان با برخی از این آقایان بودم و کلمات این دوستان جناح چپ را نگاه میکردم. هر 9 روز یک کلمه جدید در فرهنگ سیاسی اختراع میکردند... زیدآبادی [که توجیهکننده مشروعیت اسرائیل در روزنامه خرداد بود] میگفت من در زندان فکر میکردم طرف مقابل اگر جای ما بودند، چگونه درباره ما فکر میکردند. مثلا کسانی که همه چیزش از اسلام است و ایده حاکمیت قرآن و دین را مد نظر داشته که یک روز حکمفرما شود و حالا فراهم شده، در این میان اگر ببینند عدهای در حال ضربه زدن به این دین هستند یا به نوعی در برابر حکومت دینی مشکلتراشی و مشکلسازی میکنند، چه باید بکنند؟»
مسئله اما فقط اسلام نیست. سخن از هرج و مرجطلبی و مسلک آنارشیستی جماعتی است که اصالتا قائل به لگد زدن به قانون و چهارچوبهای عقلانی و ملی هستند و با لاابالیگری تمام، علیالدوام مرتکب رفتارهای پرخطر میشوند. محمدرضا تاجیک که در دولت اصلاحات مشاور رئیسجمهور بود و در فتنه و آشوب 88 دستگیر شد، 7 آذر 94 به روزنامه اعتماد میگوید «گفتمان اصلاحطلبی بعد از 18 سال تعریف نشده است. یکی از اصلیترین مسائلی که وجود دارد و مانع انتشار مانیفست اصلاحات شده همین است که نمیخواهد خیلی اهل غربال کردن باشد... مرزبندی میان خودی و غیرخودی اتفاق نیفتاده است. به همین دلیل است که میبینیم به نام نامی اصلاحطلبی، 72 ملت وجود دارد و 72 کنش و واکنش انجام میشود... وقتی این اتفاق نیفتاده دیگر راه چارهای باقی نمانده و باید هزینه هر گرایش و کنشی به نام اصلاحات را بپردازیم. از کسی که به نام اصلاحطلبی میرود و با فرح پهلوی ملاقات میکند تا کسی که با خارج از کشور میبندد، تا کسی که در پشت تریبون رسانههای خارجی میخواهد نظام را براندازی کند... هرچه سریعتر باید مشخص شود که مرزهای اصلاحات کجاست. هر کسی و جریانی که از این مرز عبور کند اصلاحطلب نیست.
باید معلوم شود که اگر کسی از این مرز عبور کرد دیگر عبور کرده و نام او اصلاحطلب نیست. اگر این مرزبندی مشخص شود، هر کس نمیتواند در واکنش به هر مسئله کوچکی به دامن رادیکالترین اپوزیسیون خارج کشور پناه ببرد که اگر بُرد، قبل از خروج از حاکمیت از اصلاحات خروج کرده است. اگر این شخصیت خط خطی و خدشهدار شود ما نمیتوانیم با مردم رابطه برقرار کنیم. ما اول باید بگوییم چیستیم و کیستیم. نمیتوانیم در عین حال همه کس و همه چیز باشیم.»
با این اوصاف، این نظام و شورای نگهبان نیستند که باید توجیه کنند چرا مهر فقدان شایستگی و صلاحیت بر پیشانی هرزهکاران سیاسی و فرهنگی میزنند بلکه آنها هستند که باید توضیح دهند چرا تا این حد سقوط کردهاند؟ هنگامی که روزنامه زن با بیوه پهلوی مصاحبه کرد، حمل بر تصادف شد اما این تصادف عمق پیدا کرد تا جایی که مدیر روزنامه به اذعان خود در مصاحبه با روزنامه شرق، سر مزار(!) شاه در مصر رفت و «بازدید ما از مسجد رفاعی چند روز قبل از یکی از مراسمهایی که مربوط به شاه میشد؛ حالا یا تولد یا فوت او بود. یکی از افراد سلطنتطلب هم آمده بود تا آنجا را برای مراسم آماده کند.» همین آقازاده مبتذل هنگامی که برای اجرای محکومیت خود به زندان رفت، در آنجا به تصریح خود «دوستان خوب بهایی و سازمان مجاهدین خلقی» پیدا کرد. او حالا یک ماه مانده به انتخابات، عازم آمریکا شده است؛ به سیاق برادر رابینهود(!) خود که هنگام اقامت در لندن به دنبال رایزنی برای تشدید تحریمها و فشار علیه دولت وقت از طریق ناراضی کردن مردم بود. بیراه نبود که روزنامه لسآنجلس تایمز مهر ماه 1388- یک سال و نیم قبل از اینکه هیلاری کلینتون از تحریمهای فلجکننده رونمایی کند- گزارش داد نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مقامات آمریکایی با اپوزیسیون میگویند تحریمها باید تشدید شود اما نه به صورت تدریجی که مانند واکسن عمل کند بلکه دفعی باید فلجکننده باشد!
در سقوط این طیف همین بس که از یک سو سیمای زشت آمریکا را بزک میکنند- در حالی که آمریکا حتی به دکتر محمد مصدق سکولار و ناسیونالیست غیرمذهبی هم رحم نکرد- و از سوی دیگر به اعتبار پیشه کردن راهبرد کلی قانونشکنی و معارضه با قانون، هرج و مرجی را ترویج میکنند که ذاتا مطلوب آمریکا و صهیونیسم مسیحی در ایران است. مگر مثلث صهیونیسم مسیحی غیر از استراتژی «بیثباتسازی» ایران را پیگیری میکنند و مگر بسترسازی برای عبور از قانون و رونق هرج و مرج جز به بیثباتی و ناامنی و تضعیف اقتدار ملی میانجامد؟! ماجرای تیر 78 و آن آشوب 8 ماهه سال 88 تنها نمونههایی از کار ویژه این جماعت ضد ایران است وگرنه رسانهها و سخنوران این طیف در داخل و خارج هر روز و هر ساعت به امر تشویش اذهان به عنوان مقدمه اضطراب و اغتشاش و آشفتگی عمومی مشغولند. اگر بنمایه جنگ نرم دشمن، فرسایش ایمان و اراده و امید و روحیه ملت و تزریق روحیه حیرت و تردید و خود کمپنداری و احساس حقارت است، این جماعت در خط مقدم چنین جنگی قرار دارند. همه امید دشمنان ایران- و نه فقط انقلاب اسلامی- به این جماعت بدکاره و «آسان و ارزان معاملهکن» است چنانکه روزنامه وال استریت ژورنال چند روز پیش به صراحت نوشت «تمام امید غرب با رد صلاحیت اصلاحطلبان نابود میشود» و «با این رد صلاحیت، نزاع سیاسی و دعوای بزرگی در ایران در راه است. این غربالگری نامزدها تمام امیدهای غرب را تباه میسازد»! مگر آمریکا و غرب قرار است در قبال ایران چه کاری بکنند؟ آنها دنبال اصلاحات راستین در ایرانند که عربستان و قطر و بحرین و... را تبدیل به مرکز اختناق و سرکوب و تعطیلی انتخابات کردهاند؟ یا دنبال امنیت و صلح هستند که اکنون غرب آسیا کانون جنگ و ناامنی و جنایت و ترور شده است؟
افراطیونی که از عنوان اصلاحطلبی مسجد ضرار ساختند و آن را پوششی برای خوردن و فرسودن موریانهوار بنیانهای اقتدار و امنیت و پیشرفت ملی کردند، ناقلان ویروس خطرناک HIV در عرصه سیاست هستند و به هر مدیریت و صاحبمنصبی نزدیک شوند، بیتردید آن مدیریت و مدیر آن را تباه میکنند. این جماعت با گستاخی از دولت به عنوان «رحم اجارهای اصلاحطلبان» یاد کردند و در حالی که حداقل در 10 انتخابات اخیر مجلس، ریاستجمهوری و شورای شهر با ناکامی و عدم اقبال مردم مواجه شدهاند، همین حالا دولت و رئیسجمهور را تهدید میکنند اگر ما به مجلس رفتیم که هیچ، اما اگر مجلس به ما نرسد، روحانی اولین رئیسجمهور یک دورهای خواهد بود! آنها خود بهتر از هر کس میدانند که با اقتصاد و سیاست خارجی دولت در این 30 ماهه چه کردهاند و حالا با گروگان گرفتن ناکامی اقتصادی دولت میخواهند روحانی را به رادیکالیسم و تقابل با قانون تحریک کنند، شاید از این طریق برای خود حاشیه امنیت و مجرای نفوذ و مهرهچینی بیشتر فراهم کردند. آنها برای «دارا»ی دولت اعتدال بدتر از جانوسیار و ماهیار هستند، چه اینکه در سوابق خود از هیچ وطنفروشی و جفا و خیانتی دریغ نکردهاند. آنها همانگونه که روحانی 23 تیر 78 گفت مزدور دشمنند و با مزدور دشمن باید با شدت و غلظت رفتار کرد.
نظر شما